English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
proenomen U نام شخصی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
home U امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
homes U امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
message U اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
messages U اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
private U شخصی
private U متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
privates U شخصی
privates U متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
desktop U متن و جدول تولید شده و طراحی شده روی صفحه نمایش کامپیوتر شخصی
trust U تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
trusted U تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
trusts U تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
privacy U قانونی که طبق آن داده شخصی است و توسط کاربران غیر مجاز قابل دستیابی نیست
utopian U تصوری شخصی که درصدد اصلاح جهان است
name U کلمه فراخوانی شخصی یا چیزی
names U کلمه فراخوانی شخصی یا چیزی
chaperone U شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
chaperones U شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
chaperons U شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
valour U ارزش شخصی واجتماعی
cretin U شخصی که غده درقی اوترشحات لازم را نداردودرنتیجه دارای مشاعرنادرست است
cretins U شخصی که غده درقی اوترشحات لازم را نداردودرنتیجه دارای مشاعرنادرست است
customer U شخصی که از یک سیستم کامپیوتری یا وسیله جانبی استفاده میکند یا آن را می خرد
customers U شخصی که از یک سیستم کامپیوتری یا وسیله جانبی استفاده میکند یا آن را می خرد
peripheral U باس سریع طراحی شده توسط Intel که تا چند مگاهرتز گنجایش دارد و در کامپیوترهای شخصی بر پایه Pentum برای آداپتورهای شبکه یا گرافیکی استفاده میشود
electronic U شخصی که متخصص کار روی وسایل الکترونیکی است
caller U شخصی که تقاضای تماس دارد
callers U شخصی که تقاضای تماس دارد
self employed U کار شخصی
self-employed U کار شخصی
paraphernalia U اموال شخصی زن
paraphernalia U دارایی شخصی زن که بعد ازمرگ شوهر علاوه بر جهیزیه و منضمات ان به وی می رسد
subscriber U 1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
subscribers U 1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
one U شخصی
ones U شخصی
author U شخصی که برنامه می نویسد
nobleman U شخصی که از طبقه اعیان و شایسته عضویت درمجلس اعیان باشد
noblemen U شخصی که از طبقه اعیان و شایسته عضویت درمجلس اعیان باشد
werewolf U شخصی که تبدیل به گرگ شده باشد
werewolves U شخصی که تبدیل به گرگ شده باشد
keyboarder U شخصی که اطلاعات را با صفحه کلید وارد میکند
keyboarders U شخصی که اطلاعات را با صفحه کلید وارد میکند
sender U شخصی که پیام ارسال میکند
senders U شخصی که پیام ارسال میکند
answering machine U نرم افزار کاربردی روی یک کامپیوتر شخصی که مودمی را که در ارسال صوت را بر عهده دارد کنترل میکند
answering machines U نرم افزار کاربردی روی یک کامپیوتر شخصی که مودمی را که در ارسال صوت را بر عهده دارد کنترل میکند
troubleshooter U شخصی که مشکلات سخت افزاری و نرم افزاری را رفع میکند
troubleshooters U شخصی که مشکلات سخت افزاری و نرم افزاری را رفع میکند
consulting U شخصی که نصیحات تخصصی میدهد
copyright U شخصی که دارای حق کپی در کاری است
copyrights U شخصی که دارای حق کپی در کاری است
infinity U مسافت شی از دید شخصی که اشعههای نور از شی موازی دیده می شوند.
nerd U شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
nerds U شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
expert U شخصی که درباره موضوعی بسیار می داند
experts U شخصی که درباره موضوعی بسیار می داند
at U استاندارد کامپیوتر شخصی IBM که از پردازنده تک بیتی استفاده میکند
operator U شخصی که با کامپیوتر کار میکند
operator U شخصی که یک ماشین یا فرآیندی را اجرا میکند
operators U شخصی که با کامپیوتر کار میکند
operators U شخصی که یک ماشین یا فرآیندی را اجرا میکند
drive U حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی
drives U حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی
analyst U شخصی که در بررسی سیستم تخصص دارد
analyst U شخصی مسئلهای را بررسی میکند
analysts U شخصی که در بررسی سیستم تخصص دارد
analysts U شخصی مسئلهای را بررسی میکند
centered U شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
centers U شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
centre U شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
centred U شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
inference U بررسی اطلاع بدست آمده بدون بررسی اطلاعات شخصی درباره کسی
inferences U بررسی اطلاع بدست آمده بدون بررسی اطلاعات شخصی درباره کسی
pirate U شخصی که چیزی را کپی میکند و می فروشد
pirated U شخصی که چیزی را کپی میکند و می فروشد
pirates U شخصی که چیزی را کپی میکند و می فروشد
pirating U شخصی که چیزی را کپی میکند و می فروشد
self interested U در بند نفع شخصی
self-interested U در بند نفع شخصی
consul U نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
consuls U نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
unbeknownst U خارج از معلومات شخصی
unbeknown U خارج از معلومات شخصی
personal U شخصی
administrator U شخصی که مسول اجرا و نگهداری سیستم پایگاه داده ها است
administrator U شخصی که مراقب شبکه است و وفایفی از قبیل نصب
administrators U شخصی که مسول اجرا و نگهداری سیستم پایگاه داده ها است
administrators U شخصی که مراقب شبکه است و وفایفی از قبیل نصب
problem U زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان بیان مشکلات شخصی را به سادگی میدهد
problems U زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان بیان مشکلات شخصی را به سادگی میدهد
dub U باتماس شمشیر بشانه شخصی لقب شوالیه باو اعطاکردن
dubbed U باتماس شمشیر بشانه شخصی لقب شوالیه باو اعطاکردن
dubs U باتماس شمشیر بشانه شخصی لقب شوالیه باو اعطاکردن
pin U شماره شناسایی شخصی
pinned U شماره شناسایی شخصی
pinning U شماره شناسایی شخصی
invalid U شخصی که مجاز به استفاده از کامپیوتر یا اتصال به یک شبکه نیست
invalids U شخصی که مجاز به استفاده از کامپیوتر یا اتصال به یک شبکه نیست
own U شخصی مال خودم
Other Matches
f.drss U جامه شخصی که باتفتن شخصی دوخته درمجلس رقص بپوشند
informal U شخصی
some one U شخصی
personae U شخصی
personable U شخصی
personas U شخصی
civil U شخصی
civilian U شخصی
civilians U شخصی
persona U شخصی
on one's shoulders <idiom> U مسئولیت شخصی
by end U غرض شخصی
personal property U مایملک شخصی
personal remarks U انتقادات شخصی
personalty U دارایی شخصی
personalty U اموال شخصی
under one's belt <idiom> U میل شخصی
personal requirment U احتیاجات شخصی
personal requirment U حوائج شخصی
personal right U حقوق شخصی
under one's thumb <idiom> U زیرنظر شخصی
ea state in severalty U ملک شخصی
personal service U خدمت شخصی
personal service U ابلاغ شخصی
personal staff U ستاد شخصی
personal saving U پس انداز شخصی
hire out <idiom> U اجاره شخصی
A private car. U اتوموبیل شخصی
bomb scare U اطلاعتلفنیازوجودبمبدرمکانیتوسط شخصی
somebody U یک شخص شخصی
personal pronoun U ضمیر شخصی
personal computers U کامپیوتر شخصی
whosoever U هر شخصی که باشد
personal computer U کامپیوتر شخصی
personal pronouns U ضمائر شخصی
self-interest U نفع شخصی
oomph U چاذبه شخصی
separate estate U اموال شخصی زن
private property U دارایی شخصی
backcourt foul U خطای شخصی
self interest U نفع شخصی
self interest U غرض شخصی
self intrest U نفع شخصی
self will U اراده شخصی
who U چه شخصی چه اشخاصی
personal exemptions U معافیتهای شخصی
personal identity U هویت شخصی
whoso U هر شخصی که باشد
personal income U درامد شخصی
personal computing U محاسبات شخصی
personal affairs U امور شخصی
personal action U دعوی شخصی
personal constructs U سازههای شخصی
personal error U خطای شخصی
passanger car U اتومبیل شخصی
particular good U عین شخصی
personal influence U نفوذ شخصی
personal effects U لوازم شخصی
individual foul U خطای شخصی
personal ownership U مالکیت شخصی
informal observations U مشاهدات شخصی
idiograph U نشان شخصی
personalized form letter U فرم شخصی
personal outlays U هزینههای شخصی
private motive U غرض شخصی
ibm personal computer U IBکامپیوتر شخصی
personal property U اموال شخصی
personal motive U غرض شخصی
personal interest U نفع شخصی
very own <adj.> U خصوصی [شخصی]
idols of the cave U اوهام شخصی
ibm personal computer xt U کامپیوتر شخصی ای بی ام مدل XT
personal property U دارایی شخصی منقول
ibm personal computer system/ U کامپیوتر ای بی ام سیستم شخصی 2
ibm personal computer at U کامپیوتر شخصی ای بی ام مدل AT
home use entry U اعلامیه مصرف شخصی
personal chattels U دارایی شخصی منقول
theatergoer U شخصی که مکرر به تئاترمیرود
bunched income U درامد خدمات شخصی
individual income tax U مالیات بر درامد شخصی
pocket expenses U هزینه مختصر شخصی
privy seal U مهر شخصی پادشاه
bye end U غرض شخصی قصدپنهان
onother's money U پول شخصی دیگر
personal identification number U شماره شناسایی شخصی
self intrested U دربند نفع شخصی
self regard U حفظ منافع شخصی
individualization of punshment U شخصی کردن مجازاتها
personalize U جنبه شخصی دادن به
paraphernal U وابسته به دارایی شخصی زن
duffle bag U کیسه لوازم شخصی
personal income tax U مالیات بر درامد شخصی
mannerisms U اطوار واخلاق شخصی
turn (someone) on <idiom> U به هیجان آوردن شخصی
leave alone <idiom> U راحت گذاشتن (شخصی)
fill (someone) in <idiom> U جزئیات را به شخصی گفتن
toe the line <idiom> U انجام وفایف شخصی
in one's hair <idiom> U عصبانی کردن شخصی
mend one's ways <idiom> U اثبات عادت شخصی
put in one's two cents <idiom> U به شخصی نظریه دادن
play (someone) for something <idiom> U به بازی گرفتن شخصی
private property U دارایی شخصی بلامعارض
owned U شخصی مال خودم
mannerism U اطوار واخلاق شخصی
in one's best interest U به صلاح خود شخصی
With my own capital . U با سرمایه شخصی خودم
owning U شخصی مال خودم
owns U شخصی مال خودم
valor U ارزش شخصی واجتماعی
to hold in d. U درتصرف شخصی داشتن
wear down <idiom> U زوار شخصی ازخستگی در رفتن
personal computing U استفاده ازیک کامپیوتر شخصی
It's for my personal use. برای استفاده شخصی است.
ibm pc compatible computer U کامپیوتر شخصی سازگار باای بی ام
musical chairs <idiom> U هر روز شخصی را سریککار گذاشتن
personal disposable income U درامد قابل تصرف شخصی
copy for private use U نسخه برای استفاده شخصی
lowerclassman U شخصی که از طبقه پایین است
lightplane U هواپیمای شخصی کوچک وسبک
pc 00 U IBریزکامپیوتر سازگار باکامپیوتر شخصی XT
personal information manager U برنامه مدیریت اطلاعات شخصی
vectra pc tm U IBریزکامپیوتر سازگار باکامپیوتر شخصی AT
close to home <idiom> U به احساسات شخصی نزدیک شدن
self revelation U افشاء افکار واحساسات شخصی
chew out (someone) <idiom> U به شدت سرزنش کردن (شخصی)
stentor U شخصی که صدای بلندی دارد
accessor U شخصی که به داده دسترسی دارد
lifeguards U نجات غریق محافظ شخصی
lifeguard U نجات غریق محافظ شخصی
To have selfish motives . to have an axe to grind. U غرض شخصی ( خصوصی ) داشتن
chattel U مال منقول دارایی شخصی
ex-directory U شخصی که چنین شمارهای را دارد
ex gratia U به خاطر میل یا علاقهی شخصی
woodworth personal data sheet U پرسشنامه اطلاعات شخصی وودورث
tandy model 000hl U IBکامپیوتر شخصی سازگار باریزکامپیوتر XT
self-help U اعاشه از راه کار شخصی
self help U اعاشه از راه کار شخصی
crackpot <idiom> U شخصی خنثی وبی اهمیت
pull the rug out from under <idiom> U بهم ریختن نقشه شخصی
square peg in a round hole <idiom> U شخصی که مناسب کاری نباشد
put one's own house in order <idiom> U سروسامان دادن کار شخصی
disposable income U درامد شخصی پس از مالیات و بیمه
take for <idiom> U اشتباه شخصی برای چیزی
commercial water movement U حمل و نقل با کشتیهای شخصی
take to the cleaners <idiom> U همه پولهای شخصی رابردن
talk shop <idiom> U درموردکار شخصی صحبت کردن
commercial type vehicle U خودروی تجارتی خودروهای شخصی
pin down <idiom> U اجبار شخصی دربیان واقعیت
let (someone) have it <idiom> U شخصی را به سختی صدمه زدن
pim U برنامه مدیریت اطلاعات شخصی
get a grip of oneself <idiom> U کنترل کردن احساسات شخصی
fair-weather friend <idiom> U شخصی که تنها دوست است
stand up and be counted <idiom> U گفتن نظر شخصی درجمع
make ends meet <idiom> U باپول شخصی گذران روزگار کردن
Hear it on the grapevine <idiom> U [شنیدن شایعه در مورد شخصی یا چیزی]
crack the whip <idiom> U باعث سخت کارکردن شخصی شدن
systems analysis U شخصی که بررسیهای سیستم را انجام میدهد
butt of a joke U هدف یا علت جوکی [مانند شخصی]
clip someone's wings <idiom> U محدود کردن فعالیت یاامکانات شخصی
werwolf U شخصی که تبدیل به گرگ شده باشد
spotlight U شخصی که در زیرنورافکن صحنه نمایش قرارگرفته
spotlighted U شخصی که در زیرنورافکن صحنه نمایش قرارگرفته
edward's personal preference schedule U مقیاس ادوارد برای رجحانهای شخصی
spotlighting U شخصی که در زیرنورافکن صحنه نمایش قرارگرفته
spotlights U شخصی که در زیرنورافکن صحنه نمایش قرارگرفته
chaperon U شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
blockade runner U شخصی یا ناوی که ازمحاصره دشمن میگذرد
authorized U شخصی که مجاز است به دستیابی به یک سیستم
atari U یک شرکت تولیدکننده بزرگ کامپیوترهای شخصی
have over <idiom> U شخصی را به خانه خود دعوت کردن
turbo porolog U POROLO برای استفاده روی کامپیوتر شخصی
opportunism U بر مبنای نفع شخصی تغییر عقیده دادن
Personal effects are duty-free. لوازم شخصی معاف از حقوق گمرکی است
deadbeat <idiom> U شخصی که هیچ وقت قرضش را پرداخت نمیکند
whistle a different tune <idiom> U عوض کردن میل شخصی ویاعقیده گذشته
leading edge model U IB سازگار است یک میکروکامپیوتر کم هزینه که با کامپیوتر شخصی
autobiographies U نگارش شرح زندگی شخصی بوسیلهء خود او
pc xenix U IBپیاده سازی UNIX روی کامپیوتر شخصی AT
center U شخصی که موافب عملیات کامپیوتر مرکزی است
to become acclimatized U [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
to acclimate [American E] to new circumstances U [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
pc/ix U IBپیاده سازی UNIX روی کامپیوتر شخصی XT
Schadenfreude U لذتی که شخصی از رنج کشیدن دیگران میبرد
lycanthropy U تصور این که شخصی تبدیل به گرگ شده
Give the benefit of the doubt <idiom> U [باور کردن اظهارات شخصی بدون مدرک]
pc dos U سیستم عامل دیسک برای کامپیوتر شخصی
to acclimatize/acclimatise [British E] yourself U [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
autobiography U نگارش شرح زندگی شخصی بوسیلهء خود او
to acclimatize/acclimatise [British E] U [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
buck passer U شخصی که مسئولیت خود را بدیگران محول میکند
sysop U شخصی که سیستم تخته آگهی یا شبکه را نگه می دارد
Don't touch me!; Don't you touch me! U وارد منطقه شخصی من نشو ! [یک متر در فرهنگ باختر]
aerographer U شخصی که وضع هوا وامواج را به کشتی گزارش میدهد
go-getter <idiom> U شخصی کار میکند برایبدست آوردن موقعیتی بهتر
talk into <idiom> U موافقت شخصی برای انجام کاری راجلب کردن
head-hunting <idiom> U جستجو کردن برای یافتن شخصی شایسته ولایق
networking U شرکت یا شخصی که در تنظیم و طراحی شبکه متخصص است
agoraphobic U شخصی که مبتلا به بیماری ترس از جاهای شلوغ است
truckmaster U شخصی که مامور خریدوفروش میان سرخ پوستان است
programmer U شخصی که قادر به طراحی و نوشتن برنامه کاری است
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com